ترجمه مقاله

دیوسار

فرهنگ فارسی عمید

۱. دیومانند؛ مانند دیو.
۲. بدخو؛ زشت‌خو؛ بدکردار: ◻︎ اگر مار زاید زن باردار / بِه از آدمی‌زادۀ دیوسار (سعدی۱: ۶۸).
ترجمه مقاله