ترجمه مقاله

راید

فرهنگ فارسی عمید

۱. جاسوس.
۲. فرستاده‌شده از طرف کسی.
۳. آن‌که قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می‌رود تا کاروان در آنجا منزل کند.
ترجمه مقاله