رستم
فرهنگ فارسی عمید
۱. بزرگتن؛ تنومند؛ بلندبالا؛ خوشاندام.
۲. مرد دلیر و شجاع؛ پهلوان: ◻︎ پهلوان شد سوی موصل با حشم / با هزاران رستم و طبل و علم (مولوی: ۸۲۹). Δ در اصل نام پهلوان شاهنامه بوده است.
۲. مرد دلیر و شجاع؛ پهلوان: ◻︎ پهلوان شد سوی موصل با حشم / با هزاران رستم و طبل و علم (مولوی: ۸۲۹). Δ در اصل نام پهلوان شاهنامه بوده است.