رم
فرهنگ فارسی عمید
= رمیدن
〈 رم کردن: (مصدر لازم)
۱. از جا دررفتن.
۲. گریختن از پیش کسی یا چیزی از روی ترس؛ رم خوردن؛ رم زدن.
〈 رم دادن: (مصدر متعدی) ترساندن و فرار دادن. Δ بیشتر دربارۀ جانوران میگویند.
〈 رم کردن: (مصدر لازم)
۱. از جا دررفتن.
۲. گریختن از پیش کسی یا چیزی از روی ترس؛ رم خوردن؛ رم زدن.
〈 رم دادن: (مصدر متعدی) ترساندن و فرار دادن. Δ بیشتر دربارۀ جانوران میگویند.