رویارو
فرهنگ فارسی عمید
۱. روبارو؛ روبهرو؛ برابر هم؛ رویدرروی.
۲. در مقابل: ◻︎ مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ـ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
۲. در مقابل: ◻︎ مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ـ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).