ریع
فرهنگ فارسی عمید
۱. نموکردن.
۲. فراوان شدن.
۳. بالا آمدن؛ برآمدن.
۴. (اسم) فزونی و برآمدگی چیزی، مثل افزایش حجم خمیر و برنج پخته.
۵. (اسم) افزونی حاصل کشتوزرع؛ ری؛ ری کردن.
۲. فراوان شدن.
۳. بالا آمدن؛ برآمدن.
۴. (اسم) فزونی و برآمدگی چیزی، مثل افزایش حجم خمیر و برنج پخته.
۵. (اسم) افزونی حاصل کشتوزرع؛ ری؛ ری کردن.