زبرزیرفرهنگ فارسی عمید۱. بالاوپایین.۲. واژگون.۳. ویران؛ زیروزبر: ◻︎ بسا مفلس بینوا سیر شد / بسا کار منعم زبرزیر شد (سعدی۱: ۸۷).