سازش
فرهنگ فارسی عمید
۱. سازگاری؛ سازواری.
۲. سازندگی.
۳. هماهنگی؛ توافق؛ موافقت.
۴. صلح؛ آشتی.
〈 سازش دادن: (مصدر متعدی)
۱. آشتی دادن؛ صلح دادن.
۲. هماهنگ ساختن.
〈 سازش کردن: (مصدر لازم) با کسی صلح کردن؛ آشتی کردن؛ رفع اختلاف کردن.
۲. سازندگی.
۳. هماهنگی؛ توافق؛ موافقت.
۴. صلح؛ آشتی.
〈 سازش دادن: (مصدر متعدی)
۱. آشتی دادن؛ صلح دادن.
۲. هماهنگ ساختن.
〈 سازش کردن: (مصدر لازم) با کسی صلح کردن؛ آشتی کردن؛ رفع اختلاف کردن.