ساو
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زمینشناسی) = سان۴
۲. ‹ساوه› خردۀ زر؛ زر سوده و ریزهریزه.
۳. زر خالص.
۴. (صفت) خالص: ◻︎ باد را کیمیای سوده که داد / که از او زر ساو گشت گیا (فرخی: ۳).
۲. ‹ساوه› خردۀ زر؛ زر سوده و ریزهریزه.
۳. زر خالص.
۴. (صفت) خالص: ◻︎ باد را کیمیای سوده که داد / که از او زر ساو گشت گیا (فرخی: ۳).