ترجمه مقاله

سایه

فرهنگ فارسی عمید

سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد.
۲. [مجاز] توجه؛ عنایت.
⟨ سایه ‌افکندن: (مصدر لازم) سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر: ◻︎ پدر‌مرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱: ۸۰)، ◻︎ گرچه دیوار افکند سایه دراز / بازگردد سوی او آن سایه باز (مولوی: ۴۳).
⟨ سایه ‌انداختن: (مصدر لازم) = ⟨ سایه افکندن
⟨ سایه گستردن: (مصدر لازم) = ⟨ سایه افکندن
ترجمه مقاله