ترجمه مقاله

سحر

فرهنگ فارسی عمید

۱. فریفته ساختن کسی با کاری شگفت‌انگیز؛ جادو کردن؛ جادویی کردن.
۲. (اسم) [مجاز] جادویی؛ افسون؛ فسون.
۳. (اسم) [مجاز] چیزی یا کاری که در آن فریبندگی و گیرندگی باشد.
⟨ سحر حلال: [قدیمی، مجاز]
۱. هنرنمایی در نظم یا نثر.
۲. کار عجیب و حیرت‌انگیز که آلوده به نیرنگ نباشد.
ترجمه مقاله