ترجمه مقاله

سخت

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ آسان] دشوار؛ مشکل.
۲. [مقابلِ نرم و سست] سفت.
۳. محکم و استوار.
۴. [قدیمی، مجاز] بخیل، خسیس.
۵. (قید) بسیار: ◻︎ بیا که قصر امل سخت سست‌بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ: ۹۰).
⟨ سخت گرفتن: (مصدر لازم) کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن.
ترجمه مقاله