سپردنفرهنگ فارسی عمید۱. در نوردیدن؛ طی کردن راه: ◻︎ وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بیسود بر تو دراز (فردوسی۱: ۹۹۴).۲. پایمال کردن.