سیم آگین
فرهنگ فارسی عمید
۱. پُرازسیم؛ انباشته از سیم.
۲. سراسر سفید به رنگ سیم؛ نقرهفام: ◻︎ سیم نرگس را بهاریباد زرآگنده کرد / زرّ آبی را بهاریباد سیمآگین کند (قطران: ۸۷).
۲. سراسر سفید به رنگ سیم؛ نقرهفام: ◻︎ سیم نرگس را بهاریباد زرآگنده کرد / زرّ آبی را بهاریباد سیمآگین کند (قطران: ۸۷).