ترجمه مقاله

شاداب

فرهنگ فارسی عمید

۱. پرطراوت؛ خرم: ◻︎ دائم گل این بستان شاداب نمی‌ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (حافظ: ۹۸۴).
۲. [قدیمی، مجاز] آباد؛ بارونق.
ترجمه مقاله