شادروان
فرهنگ فارسی عمید
۱. پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین میکشیدند؛ سراپرده: ◻︎ برو ببین که چه زیبا کشیده دست بهار / ز گونهگونه در اطراف باغ شادروان (کمالالدین اسماعیل: ۷۷).
۲. پیشگاه کاخ و بارگاه.
۳. فرش و بساط گرانمایه.
۴. سد و بندی که بر رود و نهر میبندند.
۵. منبع آب که دارای حوض و فواره باشد.
〈 شادُروان مروارید: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو شادُروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سُفتی (نظامی۱۴: ۱۷۹).
۲. پیشگاه کاخ و بارگاه.
۳. فرش و بساط گرانمایه.
۴. سد و بندی که بر رود و نهر میبندند.
۵. منبع آب که دارای حوض و فواره باشد.
〈 شادُروان مروارید: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو شادُروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سُفتی (نظامی۱۴: ۱۷۹).