شایع
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی آنچه در افواه مردم پراکنده و منتشر شود.
۲. گسترشیافته؛ پراکنده؛ منتشرشونده: بیماری شایع.
۳. مورد قبول همه؛ رایج.
۴. [قدیمی] ویژگی آنچه همه را دربر گیرد؛ فراگیر.
۵. [قدیمی] مشهور.
۲. گسترشیافته؛ پراکنده؛ منتشرشونده: بیماری شایع.
۳. مورد قبول همه؛ رایج.
۴. [قدیمی] ویژگی آنچه همه را دربر گیرد؛ فراگیر.
۵. [قدیمی] مشهور.