ترجمه مقاله

شپ شپ

فرهنگ فارسی عمید

۱. صدای برخورد پیکان تیر که پیاپی انداخته شود.
۲. (صفت، قید) مضطرب؛ عجول: ◻︎ عاشقان ‌را وقت شورش شپشپ و ابله مبین / کوه جودی عاجز آید پیش ایشان از ثبات (مولوی۲: ۱۴۲).
ترجمه مقاله