ترجمه مقاله

شکوخیدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. سکندری خوردن؛ لغزیدن؛ به‌سردرآمدن؛ افتادن: ◻︎ چو از سرکشی کرد هر سو نگاه / شکوخید و افتاد بر خاک راه (آغاجی: شاعران بی‌دیوان: ۱۹۶).
۲. ترسیدن.
ترجمه مقاله