ترجمه مقاله

صاحب خبر

فرهنگ فارسی عمید

۱. مطلع؛ آگاه: ◻︎ ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی / تا راهرو نباشی کی راهبر شوی (حافظ: ۹۷۲)، ◻︎ از پی صاحب‌خبران است کار / بی‌خبران را چه غم روزگار (نظامی۱: ۷۵).
۲. خبرگزار؛ خبرنگار.
ترجمه مقاله