ترجمه مقاله

صلح

فرهنگ فارسی عمید

۱. (سیاسی) دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد.
۲. (حقوق) عقدی که در آن کسی ملکی، مالی، یا حقی از خود را به ‌دیگری واگذار می‌کند و می‌بخشد.
۳. (اسم مصدر) دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل‌وفصل کردن؛ آشتی؛ سازش.
⟨ صلح کردن: (مصدر لازم) آشتی کردن؛ سازش کردن.
⟨ صلح کل: [قدیمی]
۱. مصالحۀ کامل.
۲. آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف.
۳. سازگاری با دوست و دشمن: ◻︎ عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده‌اند (صائب: ۷۲۹).
ترجمه مقاله