طرف
فرهنگ فارسی عمید
۱. جانب؛ سو؛ جهت.
۲. کرانه؛ کناره و پایان چیزی.
٣. ناحیه.
٤. [عامیانه] شخص مقابل.
٥. [قدیمی] اطراف.
٦. [قدیمی] مقدار، قسمت، یا پارهای از هرچیز.
٧. [قدیمی] سرحد؛ مرز.
۲. کرانه؛ کناره و پایان چیزی.
٣. ناحیه.
٤. [عامیانه] شخص مقابل.
٥. [قدیمی] اطراف.
٦. [قدیمی] مقدار، قسمت، یا پارهای از هرچیز.
٧. [قدیمی] سرحد؛ مرز.