ترجمه مقاله

ظهور

فرهنگ فارسی عمید

۱. ظاهر شدن؛ آشکار شدن؛ نمایان ‌شدن.
۲. آشکار کردن تصویر به کمک مواد شیمیایی.
۳. [قدیمی] تجلی.
⟨ به ظهور پیوستن: = ⟨ به ظهور رسیدن
⟨ به ظهور رسیدن: ظاهر شدن؛ آشکار شدن.
⟨ ظهور کردن: (مصدر لازم) آشکار و نمایان شدن.
⟨ ظهور یافتن: (مصدر لازم) = ⟨ ظهور کردن
ترجمه مقاله