ترجمه مقاله

عدم

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ وجود] نیستی؛ نابودی.
۲. نداشتن؛ نبودن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): عدم اطّلاع، عدم صراحت.
ترجمه مقاله