عشیرفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: عشراء] قبیله؛ قوموخویش.۲. دوست نزدیک.۳. [قدیمی] دهیک؛ یکدهم.۴. [قدیمی] یکدهم قفیز یا ۳۶ ذرع مربع.