عناد
فرهنگ فارسی عمید
۱. ستیزه کردن.
۲. کجروی؛ گمراهی.
۳. گردنکشی؛ لجاج؛ ستیزه.
۴. [قدیمی] مرتکب خلاف و خیرهسری شدن.
〈 عناد ورزیدن: (مصدر لازم) ستیزه کردن؛ لجبازی کردن؛ گردنکشی.
۲. کجروی؛ گمراهی.
۳. گردنکشی؛ لجاج؛ ستیزه.
۴. [قدیمی] مرتکب خلاف و خیرهسری شدن.
〈 عناد ورزیدن: (مصدر لازم) ستیزه کردن؛ لجبازی کردن؛ گردنکشی.