عهد
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیمان؛ قرارداد؛ قولوقرار.
۲. روزگار؛ زمان.
۳. (اسم مصدر) به عهده گرفتن؛ ضمان.
۴. [قدیمی] فرمان مکتوب پادشاه برای فرمانروایان ولایات؛ منشور.
۵. [قدیمی] عهدنامه؛ پیماننامه.
〈 عهد بستن: (مصدر لازم) پیمان بستن.
〈 عهد جدید: اسفار مقدسه که بعد از مسیح نوشته شده؛ انجیل.
〈 عهد شباب: [قدیمی] روزگار جوانی.
〈 عهد قدیم: اسفار مقدسه که قبل از مسیح نوشته شده؛ تورات.
〈 عهد کردن: (مصدر لازم) شرط کردن؛ پذیرفتن کاری یا شرطی؛ پیمان بستن.
۲. روزگار؛ زمان.
۳. (اسم مصدر) به عهده گرفتن؛ ضمان.
۴. [قدیمی] فرمان مکتوب پادشاه برای فرمانروایان ولایات؛ منشور.
۵. [قدیمی] عهدنامه؛ پیماننامه.
〈 عهد بستن: (مصدر لازم) پیمان بستن.
〈 عهد جدید: اسفار مقدسه که بعد از مسیح نوشته شده؛ انجیل.
〈 عهد شباب: [قدیمی] روزگار جوانی.
〈 عهد قدیم: اسفار مقدسه که قبل از مسیح نوشته شده؛ تورات.
〈 عهد کردن: (مصدر لازم) شرط کردن؛ پذیرفتن کاری یا شرطی؛ پیمان بستن.