ترجمه مقاله

غالیه دان

فرهنگ فارسی عمید

۱. ظرفی که در آن غالیه ریزند؛ جای غالیه.
۲. [مجاز] دهان یا زنخدان معشوق: ◻︎ زآن غالیه‌دان شکّرانگیز / مه غالیه‌سای و گل شکرریز (نظامی۳: ۵۱۳).
ترجمه مقاله