غریب
فرهنگ فارسی عمید
۱. دورافتاده از وطن.
۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او ناآشناست.
۳. [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب.
۴. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»؛ جدید.
۵. [مجاز] خوب.
〈 غریب آمدن: (مصدر لازم) شگفتانگیز و عجیب به نظر رسیدن.
۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او ناآشناست.
۳. [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب.
۴. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»؛ جدید.
۵. [مجاز] خوب.
〈 غریب آمدن: (مصدر لازم) شگفتانگیز و عجیب به نظر رسیدن.