غلفتی
فرهنگ فارسی عمید
۱. کامل.
۲. (قید) بهطور یکپارچه و کامل: پوستش را غلفتی کند.
〈 غلفتی کردن: [عامیانه] اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند بهصورت مطلوب درآید.
۲. (قید) بهطور یکپارچه و کامل: پوستش را غلفتی کند.
〈 غلفتی کردن: [عامیانه] اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند بهصورت مطلوب درآید.