ترجمه مقاله

غلیظ

فرهنگ فارسی عمید

۱. دارای مادۀ محلول بسیار در مایع: چای ‌غلیظ.
۲. شدید؛ پررنگ: آرایش غلیظ.
۳. [مجاز] فشرده و انبوه: دود غلیظ.
۴. [عامیانه] با شدت یا وضوح فراوان: لهجهٴ غلیظ، فحش غلیظ.
۵. [قدیمی] خشن و تندخو: مٲمور غلیظ.
ترجمه مقاله