غنوندفرهنگ فارسی عمید۱. عهد؛ پیمان.۲. شرط: ◻︎ به پیمان و سوگند و غنوند و عهد / تو ایدر سخن یاد کن همچو شهد (فردوسی: لغتنامه: غنوند).