ترجمه مقاله

غنگ

فرهنگ فارسی عمید

۱. تیر یا سنگ عصاری که دانه در زیر آن فشرده و روغنش گرفته می‌شود.
۲. آواز بلند.
۳. بانگ گریه: ◻︎ چند بُوی چند ندیم ندم / کوش و برون آر دل از غنگ غم (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۴۳).
⟨ غنگ‌غنگ زدن: [قدیمی] ناله و آواز‌ حزین برآوردن: ◻︎ غنگ‌غنگی می‌زنم تا یک غزل / آورم بیرون ز الواح ازل (مولوی: لغت‌نامه: غنگ‌غنگ زدن).
ترجمه مقاله