ترجمه مقاله

فراهم

فرهنگ فارسی عمید

۱. آماده؛ مهیا.
۲. (قید) [قدیمی] در کنار هم.
۳. [قدیمی] گردآمده در یک محل.
⟨ فراهم آمدن: (مصدر لازم)
۱. حاصل شدن؛ به‌دست آمدن.
۲. تٲلیف شدن.
۳. [قدیمی] گرد آمدن؛ جمع شدن.
⟨ فراهم آوردن: (مصدر متعدی)
۱. گرد آوردن؛ جمع کردن.
۲. آماده کردن.
⟨ فراهم شدن: (مصدر لازم)
۱. حاصل شدن؛ به‌دست آمدن.
۲. [قدیمی] گرد آمدن.
۳. [قدیمی] نظم و ترتیب یافتن.
⟨ فراهم کردن: (مصدر متعدی)
۱. به‌دست آوردن.
۲. آماده کردن.
۳. [قدیمی] جمع کردن.
ترجمه مقاله