ترجمه مقاله

فرستادن

فرهنگ فارسی عمید

۱. روانه کردن؛ راهی کردن؛ گسیل داشتن.
۲. خواندن؛ گفتن: صلوات فرستادن.
۳. امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن: به دانشگاه فرستاد.
۴. با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن.
۵. در جهتی پرتاب کردن: موشک را به هوا فرستاد.
ترجمه مقاله