ترجمه مقاله

فرع

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ اصل] آنچه بخشی از چیز دیگر است.
۲. [مقابلِ اصل] [قدیمی] شاخه؛ شاخ ‌درخت.
۳. [قدیمی] نتیجه؛ محصول: ◻︎ مروت زمین است و سرمایه زرع / بده کاصل خالی نماند ز فرع (سعدی۱: ۱۵۱).
۴. [قدیمی] سود.
ترجمه مقاله