فرویش
فرهنگ فارسی عمید
۱. درنگ؛ تٲخیر.
۲. غفلت.
۳. قصور و اهمال در کاری: ◻︎ گه از لب شربتی ندْهی، به کشتن همی نمیارزم / چرا در کارهات آخر چنین فرویش میباشد؟ (امیرخسرو: ۲۲۶).
۴. غافل.
۵. اهمالکننده.
۲. غفلت.
۳. قصور و اهمال در کاری: ◻︎ گه از لب شربتی ندْهی، به کشتن همی نمیارزم / چرا در کارهات آخر چنین فرویش میباشد؟ (امیرخسرو: ۲۲۶).
۴. غافل.
۵. اهمالکننده.