فریاد
فرهنگ فارسی عمید
۱. بانگ؛ آواز بلند.
۲. [قدیمی، مجاز]. پناه.
〈 فریاد برآوردن: (مصدر لازم) ‹فریاد برداشتن› آواز بلند برآوردن؛ بانگ کردن؛ فریاد کردن.
〈 فریاد خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] یاری خواستن؛ داد خواستن.
〈 فریاد رسیدن: (مصدر متعدی) [مجاز] به فریاد رسیدن؛ به داد کسی رسیدن؛ مدد کردن.
۲. [قدیمی، مجاز]. پناه.
〈 فریاد برآوردن: (مصدر لازم) ‹فریاد برداشتن› آواز بلند برآوردن؛ بانگ کردن؛ فریاد کردن.
〈 فریاد خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] یاری خواستن؛ داد خواستن.
〈 فریاد رسیدن: (مصدر متعدی) [مجاز] به فریاد رسیدن؛ به داد کسی رسیدن؛ مدد کردن.