قدرت
فرهنگ فارسی عمید
۱. توانستن؛ توانایی داشتن؛ توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن.
۲. توانایی؛ نیرو.
۳. سلطه؛ نفوذ فرمان.
〈 قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن.
〈 قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن.
〈 قدرت نمودن: = 〈 قدرت کردن
۲. توانایی؛ نیرو.
۳. سلطه؛ نفوذ فرمان.
〈 قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن.
〈 قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن.
〈 قدرت نمودن: = 〈 قدرت کردن