ترجمه مقاله

قر

فرهنگ فارسی عمید

جنبش و تکان عضوی از بدن از روی ناز یا در حالت رقص.
⟨ قر دادن: (مصدر لازم) [عامیانه] تکان دادن و جنباندن بدن از روی ناز، رقصیدن.
⟨ قروغربیله: [عامیانه] تکان دادن کمر و سرین در حالت رقص؛ قر کمر.
⟨ قروغمزه: [عامیانه] ناز و ادا و اشاره با چشم و ابرو.
⟨ قروفر: [عامیانه]
۱. [مجاز] آرایش، بزک، و زینت.
۲. ناز و ادا.
⟨ قرولند: سخنی که زیر لب از روی خشم گفته می‌شود؛ قرقر.
⟨ قرولند کردن: (مصدر لازم) سخنان درشت و نامفهوم گفتن از سر خشم و به حالت اعتراض.
ترجمه مقاله