ترجمه مقاله

قرار

فرهنگ فارسی عمید

۱.زمان یا مکان ملاقات.
۲. آرامش؛ آسودگی.
۳. (اسم) رٲی و حکمی که دربارۀ مسئله یا امری صادر شود.
۴. (اسم) عهدوپیمان.
۵. پایداری.
۶. (حقوق) حکمی از سوی مقام قضایی.
⟨ قرار دادن: (مصدر متعدی)
۱. جا دادن.
۲. استوار ساختن.
۳. [قدیمی] برقرار کردن.
⟨ قرار داشتن: (مصدر لازم)
۱. برقرار بودن.
۲. جا داشتن.
۳. آرامش داشتن.
۴. وعدۀ ملاقات داشتن.
⟨ قرار گذاشتن: (مصدر متعدی) شرط کردن؛ عهدوپیمان کردن.
⟨ قرار گرفتن: (مصدر لازم)
۱. استوار و محکم شدن.
۲. ساکن شدن؛ جا گرفتن.
۳. آرام گرفتن.
۴. ثابت گشتن.
⟨ قرارمدار: [عامیانه] بند و بست؛ شرط؛ عهدوپیمان.
⟨ قرارومدار: [عامیانه] = ⟨ قرارمدار
ترجمه مقاله