مجال
فرهنگ فارسی عمید
۱. فرصت.
۲. [قدیمی] محل جولان؛ جای جولان کردن؛ جولانگاه.
〈 مجال دادن: (مصدر لازم) فرصت دادن؛ وقت دادن.
〈 مجال داشتن: (مصدر لازم) وقت داشتن؛ فرصت داشتن.
۲. [قدیمی] محل جولان؛ جای جولان کردن؛ جولانگاه.
〈 مجال دادن: (مصدر لازم) فرصت دادن؛ وقت دادن.
〈 مجال داشتن: (مصدر لازم) وقت داشتن؛ فرصت داشتن.