ترجمه مقاله

محیط

فرهنگ فارسی عمید

۱. جایی که انسان در آن زندگانی می‌کند اعم از کشور، شهر، جامعه، یا خانواده.
۲. (صفت) [مقابلِ محاط] [مجاز] احاطه‌کننده؛ فروگیرنده.
۳. (ریاضی) خطی که دور دایره را فراگیرد.
۴. (ریاضی) شکلی که شکل دیگر داخل آن قرار گرفته باشد.
۵. [مجاز]
۶. [قدیمی] اقیانوس.
۷. (صفت) [قدیمی، مجاز] آگاه؛ مطلع؛ باخبر.
ترجمه مقاله