مرغوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ مروا] فال بد
۲. نفرین: ◻︎ نفرین کند به من بردارم به آفرین / مروا کنم بدو بردارد به مرغوا (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۲).
۲. نفرین: ◻︎ نفرین کند به من بردارم به آفرین / مروا کنم بدو بردارد به مرغوا (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۲).