ترجمه مقاله

مزدوج

فرهنگ فارسی عمید

۱. جفت‌کرده؛ جفت‌شده: ستارۀ مزدوج.
۲. متقارن.
۳. (اسم) (ادبی) مثنوی.
۴. (اسم) (ادبی) = ازدواج
ترجمه مقاله