ترجمه مقاله

مقدور

فرهنگ فارسی عمید

۱. انجام شدنی؛ امکان‌پذیر؛ ممکن.
۲. امر حتمی؛ مقدر.
۳. [قدیمی] قدرت‌داده‌شده؛ توانا‌شده بر چیزی.
ترجمه مقاله