ترجمه مقاله

مقطع

فرهنگ فارسی عمید

۱. بریده‌شده.
۲. چیزی که زواید آن را بریده و آراسته و پیراسته کرده باشند.
۳. کوتاه.
۴. (اسم، صفت) [مقابلِ موصل] (ادبی) در بدیع، مصراع یا بیتی که حروف آن قابل اتصال نباشد و نتوان آن‌ها را سرهم نوشت؛ منفصل‌الحروف.
ترجمه مقاله