ترجمه مقاله

منقطع

فرهنگ فارسی عمید

۱. بریده؛ گسسته.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] آن‌که از مردم کناره می‌گیرد؛ گوشه‌گیر.
ترجمه مقاله