ترجمه مقاله

می زده

فرهنگ فارسی عمید

کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد؛ شراب‌زده: ◻︎ می‌زدگانیم ما در دل ما غم بُوَد / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بُوَد (منوچهری: ۱۷۹).
ترجمه مقاله