ناسزا
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] دشنام؛ حرف زشت.
۲. (صفت) آنچه سزاوار و شایسته نباشد؛ ناسزاوار.
۳. [قدیمی] نالایق؛ فرومایه: ◻︎ ناسزایی را چو بینی بختیار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵).
۲. (صفت) آنچه سزاوار و شایسته نباشد؛ ناسزاوار.
۳. [قدیمی] نالایق؛ فرومایه: ◻︎ ناسزایی را چو بینی بختیار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵).